رضا شاعری

رضا شاعری
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۴
آبان

باذن الله...

بچه تر که بودم می گفت بابا شدن حس خاصی است که باید خودت تجربه اش کنی
می گفت فرزند دلبستگی عجیبی با خودش می آورد...
از این دلبستگی گذشتن کار ساده ای نیست...


چه می خواستی دل بکنی و بری به جهاد، چه اینکه فرزندت رشیدت را بفرستی به میدان... پی نوشت: #الذین_قالوا_ربنا_الله_ثم_استقاموا خیلی با غیرت بودند....


خیلی بامعرفت
#رضا_شاعری
#شهیدان#دفاع_مقدس#فرزند_شهید#مادر_شهید#پدر_شهید
#انقلاب_اسلامی

  • رضا شاعری
۰۴
آبان


:

باذن الله...

چشم ماست حاج آقا نادری، رفاقت مان به بیش از یک دهه بر می گردد و در این سال ها جز پاکبازی از او ندیدم، نادری جوان و #فرهنگی که با حوصله پای حرف های مسن تر ها می نشیند ارتباط خوبی با جوانان منطقه به خصوص در هیئت های مذهبی دارد.


روحانی مردمی که با صدای معطرش سال ها برای اهالی #تهران خاصه #دارالشهدا روضه اهل بیت(ع) را خوانده...
این روزها در کنار فعالیت هایش در مسجد صاحب‌الزمان(عج) کارهای فرهنگی پرفروغی از جنس مسجد در #مجتمع_شهدای_ابوذر در محله ابوذر انجام می دهد. اگر محله تان در مجاورت این مجتمع قرار دارد پیشنهاد می کنم سری به مجموعه فرهنگی بزنید و از برنامه ها و امکاناتش بهره مند شوید.

آدرس: ۲۰ متری ابوذر، خ شهید بدخشان کمالی

#منطقه_۱۷#دارالشهدای_تهران#جنوب_شهر#کار_فرهنگی#جنگ_نرم#رضا_شاعری#
  • رضا شاعری
۰۴
آبان

باذن الله...

مصاحبه مفصل اینجانب با خانواده شهید مسعود عسگری/


مادر شهید مدافع حرم «مسعود عسگری» در گفت‌وگو با فارس:

هر مسئولی اجازه آمدن به خانه ما را ندارد/ موتورش را فروخت به سوریه برود

گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس

#رضا_شاعری : قصه #مسعود_عسگری قصه جوان پر نشاطی است که در کوچه پس کوچه های دارالشهدای تهران قد کشیده است. قصه مرد جنگ ندیده ای که جا پای پدرش گذاشت. قصه جوانی که در صبح دل انگیز انقلاب اسلامی قد کشید و با شنیدن صدای هل من ناصر ینصرنی امام عشق، کیلومترها آن طرف تر از مرزهای ایران برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) جان نثاری کرد و شهید شد.

بعد از صحبت های شورمندانه #زهرا_نبی_لو، به روایت گری مومنانه #برادر_شهید گوش سپردیم، جوان محجوبی که چشم هایش بی قرار برادر بود.




با نقل هر خاطره از برادر توده متراکم شده بغض در گلویش چین می خورد و می شکست و اشک بر گونه هایش جاری می شد. مطمئنم که از وقتی مسعود به شهادت رسیده روضه علمدار عاشورا برای او هم غم دیگری دارد، برادر شهیدی در شب تاسوعا می گفت: روضه برادر را برادرها خوب می فهمند.

به بهانه شهادت «مسعود عسگری» جوانی که توانمندی او در چتربازی، غواصی و ورزش های رزمی در بین هم رزمانش زبانزد بود، به خانه پدری اش رفتیم تا این شهید بزرگوار را بیشتر بشناسیم. خانه ای نُقلی و جمع و جوری که دیوارهایش پر بود از عکس های او،  عکس هایی که یاد و خاطره این شهید را برای خانواده 4 نفره عسگری زنده می کند.


خبر را در لینک زیر بخوانید http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950717000666

  • رضا شاعری
۰۴
آبان

باذن الله...

مردی که زینب(س) به او سلام رساند

هم سابقه‌ی درخشانِ همراهی با علی(ع) را داشت و هم همراهیِ با حسنِ مجتبی(ع) 
سلام خدا بر او در روزهای نامهربانی.

 


امضای او هم روی نامه‌های کوفی بود، اما وقتی دید کوچه‌های کوفه، رنگ نفاق و پیمان‌شکنی گرفته، خودش را شبانه و مخفیانه به حسین رسانید. 
دلِ همه گرم شد به آمدنش. زینب هم لبخند زد و گفت: «سلام من را به حبیب برسانید».

 



غبطه دارد خواندن شرح حالِ پیرمردی که یک عمر، زهد و تقوا و مجاهدتش را به امضای حسین رسانید. که هفتاد و پنج‎سالگی‎اش را به پای حسین ریخت.

#حبیب_بن_مظاهر_اسدی
رضا شاعری



  • رضا شاعری
۰۴
آبان

باذن الله... #خاطره، #وداع

مادر بودن و پدر بودن، گاهی وقت‌ها چقدر سخت‌تر می شود؛

وقتی آن تابوت خالی که روی دوش مردم سُر می‌خورد، همه‌ی سهم مادر بودن یا پدر بودن تو می‌شود از پاره‌ی تنت…

 
وقتی یک قاب عکس می شود انیس و مونس روزهای پیری ات...

 

شهید محمد حمیدی

پی نوشت: در منزل #شهید#مدافع_حرم #محمد_حمیدی#دارالشهدای_تهران

 

 

  • رضا شاعری