رضا شاعری

رضا شاعری
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

بابا حاجی

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۶ ب.ظ


بسم الله

بابا حاجی، پدربزرگ انقلابی و باصفای همسرم است. مردی که علیرغم اینکه با به سن گذاشته است هنوز خوش پوش  و خوش تیپ است. چند شب پیش که برای عید دیدنی در خانه اش جمع شده بودیم. فرصتی شد تا پای خاطرات زلالش از ایام مبارزاتش، قبل از انقلاب و بعد از آن بنشینم.

حاج عیسی خسروی از فعالان انقلابی در استان مازندران بوده است. در صحبت هایش از رفاقتش با شهید عباسعلی ناطق نوری گفت و نوارها و اعلامیه هایی که با واسطه از او می گرفته و از شهر نور تا رامسر با پیکان شخصی اش توزیع می کرده است. چندین بار توسط شهربانی دستگیر شده بود. در یکی از دستگیری ها در جواب رییس شهربانی که پرسیده بود مگر تو زن و بچه نداری؟ چرا نمی روی پی زندگی ات! گفته بود: «تمام زندگی ام و خانواده ام را در راه اسلام و امام(ره) فدا می کنم، رفقای من را دستگیر کرده اید، حالا توقع دارید من بروم و یک جا آرام بنشینم؟».


از خانه ای که برای جنگ زده ها و خانواده هایشان به خصوص احمد عزیزی، شاعر انقلاب  تهیه کرده بود گفت، از فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی در شهر نور و محمود آباد و حماسه ششم بهمن در میدان هزار سنگر که با تعدادی از همکارانش، چهل تن از منافقین را دستگیر کرده بودند. همه این خاطرات را سال های سال با خط خوشی، واژه به واژه در دفتر خاطراتش به نخ کشیده است. یک تاریخ شفاهی مستند که به نظرم باید مسوولین استان مازندران از دست ندهند. از اینجا به بعد چند خطی از زبان خودش برایتان نوشته ام:  

 بابا حاجی




(بعد از پیروزی انقلاب، شهید ناطق نوری گفته بود: میخواهم اولین شخصی را که در شهر نور ملاقات کنم آقای خسروی باشد. آمد و شام آن شب را در منزلم مهمان بود. من که به تازگی در کمیته مشغول شده بودم را سفارش کرد تا مسولیت آنجا را به عهده ام بسپارند. البته آن ایام فقط چند نفر بودیم که سال ها مشغول فعالیت بودیم. قبول کردن چنین مسوولیتی دردسر داشت چرا که منافقین صاحب قدرت و سرمایه بودند و درصدد ضربه زدن به تشکیلات نو پای انقلاب. الحمدالله به همت مردم و به یاری خدا با کمترین امکانات آن ها را سر جایشان نشاندیم.با یکی دو تا اسلحه به مبارزه با منافیق می رفتیم. خدا با ما همراه بود هر جا که وارد می شدیم با اولین تیراندازی مردم به جمع ما ملحق می شدند.

سرهنگ اسماعیلی فرمانده اسبق پلیس راه کشور معاون من بود سپس فرمانده کمیته رامسر شد. ایشان جوان بااستعدادی بود اما با درخواستش مبنی بر ادامه تحصیل در پایتخت موافقت نکردند، بنده پیگیری کردم و ایشان به تهران منتقل شد و الحمدالله به جایگاهی که لیاقتش را هم داشت رسید. 

بابا حاجی، در عملیات_بیت_المقدس یکی از فرزندانش به درجه رفیع جانبازی نایل آمد، و فرزند دیگرش در کربلای4 در قامت #غواصان رشید #لشگر25 خلعت شهادت به تن کرد.


پی نوشت: این روزها یکی دیگر از فرزندانش که در در #نسل_سوم_انقلاب قد کشیده است در جمع #مدافعان_حرم در حال پاسداری از انقلاب اسلامی است.

رضا شاعری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">