رضا شاعری

رضا شاعری
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاکسی» ثبت شده است

۱۵
فروردين

تاکسی2

 

چند وقت پیش که پلیس راهور سر جریمه نبستن کمربند ایمنی سرنشینان جلو خودرو خط و نشان های اساسی کشیده بود. روی داشبورد #تاکسی ها جملاتی که حاکی از تذکر این نکته بود چسپانده می شد. جملاتی که بعضا نه جمله بندی درست و درمانی داشت و نه گاهی رعایت ادب! 

تاکسی زرد رنگ به سمت میدان می آمد، نزدیدک شد:

_انقلاب

_بوق ?? :)

 

                  تاکسی

_سوار شدم، صندلی جلو رو داشبورد یک جمله باحال نوشته بود. از همان هایی که آدم را از روزمرگی در می اورد و نهیبی میزند.

به نظرم آدم خلاقی بود و کار جالبی انجام داده بود.

لبخندی زدم و نگاهی به راننده کردم. پیرمردی سفیدرو با محاسن سپید کرده و آرامشی خاص!

روی کاغذ با خط خوشی نوشته بود

 

پی نوشت: بچه شیعه باس امام زمانش رو مدام یاد کنه

 

#برای سلامتی امام زمان یک صلوات بفرس

برای سلامتی خودت کمربند ایمنی ات را ببند#

#تاکسی

#سلامتی_امام_عصر

#امام_زمان

#رضا_شاعری


  • رضا شاعری
۰۷
فروردين

بسم الله... تاکسی (1)

کرج... تاکسی... کرامت به سادات :rose:  توی کرج سوار تاکسی شدم

 

روی داشبورد ماشین مثل خیلی از ماشین های دیگه یه جمله دیدم که نظرمو جلب کرد

 

تا به حال جمله های زیادی دیده بودم، مثلا لطفا کمربند خود را ببنید/ لطفا سیگار نکشید/ وغیره... اما اینجا نوشته بود کرایه تاکسی برای سادات در محدوده ی کرج رایگان... کمی که گذشت ازش پرسیدم اخوی شما از کجا می دونی شخص مورد نظرت سیده؟؟ هرکی بگه سید هستم کرایه نمیگیری؟؟ گفت: آره. اما شاید واقعا نیت من خالص بوده

گفتم: چطور!؟ گفت: همون روز اول که اینو نوشتم، اواسط روز یه آقایی سوار شد.

 

                          تاکسی

 

موقع پیاده شدن مبلغی داد من مشغول این شدم که مابقی پول رو بدم که اون آقا رفت

 

اومدم پایین صداش کردم، آقا مابقی کرایه ات! زیاد دادی... یه نگاه کرد وگفت: تو محبت کردی و میخوای به ما که سادات هستیم کرامت کنی؛ اما خاندان ما خاندان کرامت هستند... پس ما باید به شما محبت کنم و کرامتمون بیشتر باشه... یاعلی

 

از اون موقع بارها این اتفاق برام افتاده...

 

*تاکسی 

*کرامت سادات

*رضا شاعری

*سادات

 

  • رضا شاعری